دلبندم

بدون عنوان

1395/10/29 2:19
نویسنده : مونا
14 بازدید
اشتراک گذاری

حلمای نازم عزیزدل مامان یک ماه زود بدنیا اومدی دخترعجولم انگارخیلی دوست داشتی زودبیای ودنیای بیرونت روببینی الباه منم هرروزلحظه شماری میکردم واسه بدنیا اومدنت ببینمت بغلت کنم ببوسمت و بوت کنم بدنیااومدنت بهترین خاطره زندگی منه وقتی داخل اتاق عمل برای اولین بار دیدمت دختر خوشگل باچشمای که حالت خنده داشت خداراهزارمرتبه شکرکه توصحیح وسالم به من عطا کرد بهترین لحظه زندگیم موقعی بود که دکترتورواوردپیشونیتوچسبوندبه پیشونی من الهی فدات بشم خیلی کوچیک بودیچشماتم میخندید موقع تولد۳کیلوبودی قدتم ۴۷/۵ درعرض دوسه روز وزن کم کردی شدی ۲/۵ چون کوچیک بودی نمیتونستی شیربخوری منم شیرندلشتم هنوزشیرم نیومده بود بعدعزیزم زردی گرفتی  اینم عکست وقتی دستگاه میزاشتمت

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلبندم می باشد